• وبلاگ : رنگين كمان
  • يادداشت : كركره پايين!
  • نظرات : 6 خصوصي ، 5 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + من افسانه ام 

    ميخوام از عشق بگم ! از کلمه اي با وسعتي ....

    نميدونم تاحالا کسي پيدا شده که يه کادوي زرورق پيچ خوشگل بده دستت که بگه توش عشقه !‌يا نه ؟

    گرچه متاسفانه گاهي تو خيال اين کادو رو از دست اونيکه دوست داريم ميگيريم ....


    از تمام حسهايي که همراه اين کلمه پا به زندگي آدم ميذاره چه مثبت چه منفي بگذريم !‌ از لحظاتي که براي يه عمرت خاطره ميشه يا از خاطره هايي که يه عمر سوهان روحت ميشه !


    بياين چندتا حالت رو با هم ببينيم

    گاهي يکي پيدا ميشه بهت ميگه عاشقتم ... از اونجا که نپسنديديش روز و شب به کامت زهر ميشه تا دکش کني !

    يکي پيدا ميشه بهت ميگه عاشقتم ... اونقدر زاقارته که فقط ميخواي بري خودتو بکشي !


    گاهي يکي پيدا ميشه بهت ميگه عاشقتم ... تو هم طرف رو ميپسندي و دنيا به کامتون ميشه !

    برا من اينها مهم نيست !‌

    طرف اونقدر مرد بوده ( چه زن چه مرد ) که بهت بگه نميتونم کنارت بمونم و ميره ....درد اونجاست که يکي مياد ، ميگه ميمونم ،‌ تمام زندگيتو بهش ميدي ، بعد ميره !‌ درست مثل مهموني مه از خونه ي ميزبانش دزدي ميکنه !!!!!!!!!!!!!درد من از اينه که يه عده به اسم عشق خيانتي ميکنن که نميشه قبولش کرد !‌