سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رنگین کمان

قصد داشتم سال جدید نو شم !‌

وقت نکردم درست حسابی بنویسم 

ببخشید !‌هنوز خرید نرفتم سعی میکنم در اولین فرصت یه فکر اساسی بکنم برا اینجا !

فقط خونه تکونی رو داشته باشین !

 

تواین ساعتهای پایانی سال به 89 از 20 چند نمره میدی ؟

 

 

 

یه سال 20 رو برات آرزو میکنم




نوشته شده در تاریخ یکشنبه 89/12/29 توسط سارا

چند وقتی هست حس میکنم خیلی خسته میشم !

مامانم میگه سر کار کوه میارن بکنی !‌ کارهام طبق همون برنامه ی قبلیه ، ‌اما من تازگی ها همش خسته ام !‌ واقعا انگار کوه میکنم !‌

دیروز داشتم به دوستم میگفتم . اون میگفت کاملا مشخصه که درگیری یه جایی!‌ فقط جاش کجاست من نمیدونم

یه روزی در حسرت محبت بودم !‌ حسرت عشقی که حقم بود !‌ سهمم بود و حالا ...

این همه محبت که نه حقمه نه سهمم !‌ و حتی ازشون میترسم !

از محبت میترسم !‌ از آدمهایی که بهم لطف میکنن میترسم !‌ از هرفرد جدیدی که بخواد پا به زندگیم بذاره میترسم !‌

یه روزی در به در دنبال غریبه بودم !‌ اما الان فقط میخوام یه آشنا پیدا کنم !‌

آشنایی که بشه بهش تکیه کرد !

از اینهمه غریبه ای که پا به زندگیم میذارن میترسم !‌

نکنه میخوان به تاراج ببرن داشته هامو !‌ جالبه هنوز فکر میکنم چیزی برای از دست دادن دارم !‌

دیوونه ام !‌ من که چیزی ندارم از دست بدم ! ‌قلب و روح و احساسم رو که بردن و لهش کردن ... حالا چی برام مونده بجز یه لبخند که اونم کارم از گریه گذشته است به آن میخندم !‌

و تمام عالم وآدم هم با این لبخند مخالفن !‌ اینم که خودم به خدا گفتم بیاد پس بگیره !‌ حالا من موندم و هیچ !‌

تنها ترسم اینه که این غریبه ها و اومدنشون به زندگیم خاطر عزیزترین فرد زندگیم - مامانم رو مکدر کنه !‌

وگرنه من دیگه چیزی برای از دست دادن ندارم !‌

هنوز هم حس میکنم خسته ام !

پ . ن 1 : یه چسب خوب معرفی کنین !‌ به خودم بزنم که این دفعه رفتم پیش خدا بهش بچسبم هی گمش نکنم !

پ . ن 2 : به یک منبع انرژی نیازمندم !‌

پ . ن 3 : بیاین برای هم دعا کنیم تا خدا هوامونو بیشتر داشته باشه ! آخه بد جایی وایستادیم ! جاده بدجور لغزنده است !‌




نوشته شده در تاریخ سه شنبه 89/12/17 توسط سارا
درباره وبلاگ

سارا
به دنبال خودم که میگشتم او را یافتم ! چند وقتی است عجیب عاشقم
sj.mashadi@yahoo.com
bahar 20