دوستت دارم خدا !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
نه به خاطر اینکه خدایی !
فقط به یه دلیل !
این که دوسم داری !
هنوز!
رنگین کمان |
||
دوستت دارم خدا !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! نه به خاطر اینکه خدایی ! فقط به یه دلیل ! این که دوسم داری ! هنوز! نوشته شده در تاریخ سه شنبه 90/6/29 توسط سارا
میبارم قطره قطره میبارم چکه چکه همه ی خاطره های گذشته را میبارم دلیل تمام نشدن این بارش این است ابرهای خاطره ها سخت باران زایند! فراموش نمیشود تلخ و شیرین ، سخت و دشوار ! در خاطرم میمانند تمام آدم هایی که پا به سرزمین من گذاشته اند
پ ن 1: تولدت مبارک امسال نمیتونستم طور دیگه ای بهت کادو بدم ببخش ! پ ن 2 : به شدت سرما خوردم ! پ ن 3: نمیرم دکتر ! ------------------------------------------------------------------- بعدا نوشت : گر طبیبانه بیایی به سر بالینم به دو عالم ندهم لذت بیماری را ! نوشته شده در تاریخ یکشنبه 90/6/27 توسط سارا
میدانی ! "دوست" تر از تو وجود ندارد تو که با "حرف " هایت بارم را سبک میکنی ! اما نمیدانم شانه هایت تحمل بار سنگین گناهان مرا دارند ؟
پ .ن : ساده تر از این نمیشود! هنوز خودت را نشناختی! نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 90/6/17 توسط سارا
سلامی که از راه دور تقدیمت میکنم پر است از دلتنگی ! راستش تازگی ها پر شدم از خالی ! اگر حال مرا بپرسی ملالی نیست جز دوری کسی که هنوز نبودنش را باور نکرده ام چه برسد به عادت ! میدانی که را میگویم ؟ اینجا هوا خوب است ! زمین خوب است ! آسمان خوب است ! من هم خوبم ! فقط درد دارم ! میدانی که گاهی قلبم درد میکند ! گاهی که گل گاوزبان و جوشانده ی اسطوخودوس و شربت بهارنارنج هم جواب نمیدهد ! قول دادم که مواظب خودم باشم ! پرانول نمیخورم ! درد غریبی نیست ! اولین بارش همین 3 سال پیش بود ! و کم کم مهمان شد ! درد اصلی در دل است ! روحم درد میکند ، گاهی که از بعضی از خیابانها میگذرم ! میدانی کجا ها را میگویم ؟ گاهی که بوی عطری سردردم میکند نه از حساسیتم نه ! از خواستنش ! و کلافه شدن از اینکه چرا زورم نمیرسد که کارخانه اش را تعطیل کنم ؟ چند روز پیش توی پارک نشسته بودم که خیر سرم درس بخوانم ! دختری کنارم نشست ! درس خواندن یادم رفت ! آخر طاقت نیاوردم و اسم عطرش را پرسیدم ! وقتی مطمئن شدم که اشتباه نکردم گفتم این عطر مردونست ! گفت میدونم ولی از بوش خوشم میاد ! آتش گرفتم که میدانی یعنی چه ! بعد از اینکه رفت تمام فضای اطراف را بو کشیدم ! تمام رایحه را درون خودم فرو بردم ! تمامش را ! و بعد به کارهای خودم خندیدم ! درس دارم ! میدانی که ! چه خوب است که تو همه چیز را میدانی ! فقط این خبرهای تازه ی خانه را هم کاش میشد بهت بگویم ! اینجا نمیشود! ( نکه اینجا می آیی؟ ) در کل ملالی نیست ! به ملال ها هم عادت کرده ام میدانی ! سرت را به درد آوردم ببخش! باقی بقایت !
################################################################## پ . ن 1: الان که مینویسم میسوزم! پ . ن 2: دوست عزیزی به نام دشمن خواسته بود بنویسم ! نمیشناسمش اما به روی چشم ! پ . ن 3: اون که باید بخونه مطمئنم نمیخونه ! پ . ن 4: دلم برای خیلی از دوستهام تنگ شده از اینکه یهو سبک زندگیمو عوض کردم عذر میخوام ! اصولا خدا زمینش بی تغییر اساسی میموند اگه منو خلق نمیکرد ! پ . ن 5: کاش میشد همه چیزو نوشت !
نوشته شده در تاریخ یکشنبه 90/6/13 توسط سارا
|