سلام
سلامی که از راه دور تقدیمت میکنم پر است از دلتنگی ! راستش تازگی ها پر شدم از خالی !
اگر حال مرا بپرسی ملالی نیست جز دوری کسی که هنوز نبودنش را باور نکرده ام چه برسد به عادت ! میدانی که را میگویم ؟
اینجا هوا خوب است ! زمین خوب است ! آسمان خوب است ! من هم خوبم ! فقط درد دارم ! میدانی که گاهی قلبم درد میکند !
گاهی که گل گاوزبان و جوشانده ی اسطوخودوس و شربت بهارنارنج هم جواب نمیدهد ! قول دادم که مواظب خودم باشم ! پرانول نمیخورم !
درد غریبی نیست ! اولین بارش همین 3 سال پیش بود !
و کم کم مهمان شد !
درد اصلی در دل است ! روحم درد میکند ، گاهی که از بعضی از خیابانها میگذرم ! میدانی کجا ها را میگویم ؟ گاهی که بوی عطری سردردم میکند نه از حساسیتم نه ! از خواستنش ! و کلافه شدن از اینکه چرا زورم نمیرسد که کارخانه اش را تعطیل کنم ؟
چند روز پیش توی پارک نشسته بودم که خیر سرم درس بخوانم ! دختری کنارم نشست ! درس خواندن یادم رفت !
آخر طاقت نیاوردم و اسم عطرش را پرسیدم ! وقتی مطمئن شدم که اشتباه نکردم گفتم این عطر مردونست ! گفت میدونم ولی از بوش خوشم میاد ! آتش گرفتم که میدانی یعنی چه !
بعد از اینکه رفت تمام فضای اطراف را بو کشیدم ! تمام رایحه را درون خودم فرو بردم ! تمامش را !
و بعد به کارهای خودم خندیدم !
درس دارم ! میدانی که !
چه خوب است که تو همه چیز را میدانی !
فقط این خبرهای تازه ی خانه را هم کاش میشد بهت بگویم ! اینجا نمیشود! ( نکه اینجا می آیی؟ )
در کل ملالی نیست ! به ملال ها هم عادت کرده ام میدانی !
سرت را به درد آوردم ببخش!
باقی بقایت !
##################################################################
پ . ن 1: الان که مینویسم میسوزم!
پ . ن 2: دوست عزیزی به نام دشمن خواسته بود بنویسم ! نمیشناسمش اما به روی چشم !
پ . ن 3: اون که باید بخونه مطمئنم نمیخونه !
پ . ن 4: دلم برای خیلی از دوستهام تنگ شده از اینکه یهو سبک زندگیمو عوض کردم عذر میخوام ! اصولا خدا زمینش بی تغییر اساسی میموند اگه منو خلق نمیکرد !
پ . ن 5: کاش میشد همه چیزو نوشت !
نوشته شده در تاریخ یکشنبه 90/6/13 توسط سارا