آغوشتو به غیر من به روی هیچکی وا نکن منو از این دلخوشی و آرامشم جدا نکن
این شعر با سوز نتهاش توی این مدت گرما بخش دل سرد و روح یخ زده ام بود البته با به آتیش کشیدن روحم . اما میدونی که من عاشق همین سوختنم .
بذار تنها باشم تنها بمیرم شاید از درد و غم آروم بگیرم برم پیدا کنم یه جای خلوت بشینم اشک بریزم تا قیامت
باتو بیقرارو بی تو بیقرار !
چه ساعتها که بی تو با تو بودم!
من عاشق چشم توام تو مبتلای دیگری ! دارم به تقدیر خودم چندیست عادت بکنم
نوشته شده در تاریخ جمعه 89/6/5 توسط سارا